طب اسلامی | گفتمان

باسمه تعالی

گفتمان                                                            

مغالطۀ «اگر ابن سینا امروز بود ...»!
 
 
 
شاید در لا به لای سخنان برخی کارشناسان، به عباراتی شبیه به این برخورد کرده باشید:

« اگر ابن سینا امروز بود، از ابزار پزشکی و تکنیک های پیشرفتۀ روز استقبال می کرد» ، « اگر ابن سینا امروز حضور می داشت، با استفاده از دانسته ها و روش های جدید در علم پزشکی، فهم خود را از پزشکی ارتقا می داد» ، « اگر ابن سینا امروز در میان ما بود، خود را از دستاوردهای پیشرفته و دقیق علم پزشکی محروم نمی کرد» و ....
ادعاهایی از این دست ـ که در تقابل با تفکراتی مطرح می گردند که رویکردی انکاری به مدرنیته و دستاوردهای آن دارند ـ نکات بسیار ظریفی را در خود پنهان کرده اند که ذهن های خود کرده به باورهای رایج، هیچگاه در صدد تحلیل آنها بر نخواهند آمد و بالعکس، این گونه عبارات، بسیار مورد استقبال ایشان واقع خواهد شد. اما آیا گویندگان این سنخ مطالب، اندیشۀ لازم را در شناخت لوازم گفتار خود مبذول داشته اند؟

جهت مشاهده مطلب، به ادامه مطلب مراجعه نمایید

ادامه مطلب
+ نوشته شده توسط حمید در ۱۳۹۴/۰۲/۱۱ و ساعت 17:46 |

باسمه تعالی

گفتمان                                                            

طب سنتی یا اسلامی؟


یکی از موضوعاتی که گاهی از زبان برخی فعالان طب سنتی و غیر آن، در رابطه با واژۀ « طب اسلامی » شنیده می شود ذکر این سوال است که «چرا حکمای سلف که بعضاً خود اهل اجتهاد و عرفان بودند طب قدیم را طب اسلامی ننامیده اند و یا اشاره ای به اسلامی بودن علم طب نکرده اند» و یا سوال می کنند « کجای تاریخ، قدمای ما مدعی وجود طبی با چنین عنوانی شده اند که امروز شما چنین ادعایی دارید؟» ....


جهت مشاهده مطلب، به ادامه مطلب مراجعه نمایید

 


ادامه مطلب
+ نوشته شده توسط حمید در ۱۳۹۲/۰۴/۰۹ و ساعت 16:17 |

باسمه تعالی

گفتمان                                                            

سخنی با فعالان بسيج دانشجويی دانشكده های علوم پزشكی

خبرگزاری دانشجو در 14 فروردين ماه، ديدگاه مسئولين بسيج دانشجويی دانشگاه های علوم پزشكی كشور را در مورد مهمترين نقاط ضعف و قوت حوز
ۀ سلامت ايران در سال 91 ، منتشر نموده است. (لينك خبر)

مطالعۀ اين نظرات از اين حيث اهميت دارد كه گويندگان آن مسئولين مجموعه هايی هستند كه محور فعاليت های فرهنگی و كانون حركت های انقلابی در دانشگاه ها به شمار می روند و انتظار می رود كه اعضای اين مجموعه بيش از سايرين، نگاه انقلابی مبتنی بر تحقق تمدن اسلامی را مد نظر داشته باشند و از حيث دغدغه مندی، لحظه ای اين رسالت تاريخی را كه بر عهدۀ دانشجويان پزشكی است فراموش نكنند. اما متأسفانه با مطالعۀ اين خبر و دقت در نظرات اين دوستان، كوچكترين اثری از توجه به بزرگترين ضعف نظام سلامت كه سال ها گريبانگير اين حوزه شده است نمی بينيم و تقريباً همۀ نظرات، حول اقتضائات نظام درمانی رايج و يا مسائل سياسی ايراد شده اند! براستی به چه علت فضای ذهنی دانشجويان بسيجی ما در دانشگاه های علوم پزشكی تا اين حد از شرايط تاريخی حساسی كه در حال عبور از آن هستيم بيگانه است؟ و چرا حركت ها، برنامه ها و دغدغه های ايشان - در حوزۀ تخصصی شان - تناسبی با حركت های آغاز شده در اردوگاه های فرهنگی كشور ندارد؟ بزرگترين ضعف نظام سلامت ما عدم ابتناء علم پزشكی بر جهانبينی اسلامی و معارف وحيانی است اما دريغ از يك اشارت دوستان بسيجی به اين ضعف اساسی و بنيادين! ... آيا برادران و خواهران بسيجی ما در دانشكده های علوم پزشكی قرار است با قبول پيش فرض های اومانيستی و سكولار غربی، نظام سلامت جامعه اسلامی را سر و سامان دهند كه اينگونه خود را در چارچوب اقتضائات آن گرفتار كرده اند؟ و اگر اينطور نيست پس چرا نظرات ايشان ناظر به معنا و مفهوم حقيقی سلامت نيست؟

نمی دانم كه آيا سخن حقير به سمع و نظر اندكی از اين دوستان و فعالان ارجمند بسيج پزشكی خواهد رسيد يا نه اما من باب امر به معروف خدمت سروران گرامي عرض می كنم كه همين نظرات به ظاهر كوچك می تواند در جهت دهی اذهان مخاطبان رسانه ها تاثير داشته باشد. فرق است بين دو كلامی كه يكی بی توجه به حذف عامدانۀ اصول و معارف دينی از نظام علمی - توسط دشمنان اعتقادی ما - ايراد شده و ديگری كه در پی تقويت بنيان های دينی در افكار جامعه و برانگيختن انگيزه های اجتماعی جهت رجوع به معارف وحيانی است. ولو در حد يك جمله! ... حقيقت راه ما تلاش در جهت تحقق تمدن انبياء است و هر كلام و رفتاری كه ناظر به اين هدف نباشد، در اين جهت كارآيی نخواهد داشت. دانشجوی پزشكی اگر به فهم رسالت تاريخی خود برسد می تواند با همين اظهار نظر جزئی نيز نقشی در مبارزۀ تاريخی جبهۀ حق ايفا نمايد و به فعاليت خود، روحی انقلابی دهد.

جوَ حاكم بر فضای دانشكده های علوم پزشكی موضوعی است كه توجه فعالان عرصه های فكری و اعتقادی را به خود می طلبد و مسئوليتی سنگين را بر دوش ايشان می گذارد. امروز دانشجويان مستعدی در اين فضا مشغول تحصيل اند كه به علت عدم تغذيۀ فكری و اعتقادی متناسب با رشته تخصصی شان، متوجه جايگاه حقيقی خود و نقشی كه می توانند برای توسعۀ انقلاب ايفا نمايند نيستند. آيا در اين جبهۀ حساس فكری، روشنگران بصيری هستند كه عمار گونه به ياری جبهۀ حق بشتابند؟ .... إِن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُرْكُمْ و َيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ ... (1392/1/17)


بخش گفتمان

+ لينك مرتبط: لزوم قيام لله در حوزۀ علم طب

 

+ نوشته شده توسط حمید در ۱۳۹۲/۰۱/۱۷ و ساعت 0:48 |

باسمه تعالی

گفتمان                      (تفکیک میان کارآیی ابزار، با لوازم و عواقب تحقق آن ابزار)                                      

یکی از اموری که در رویکرد به علوم و ابزار ایجاد شده در تمدن مدرن، رایج گشته است، تفکیک میان کارآیی ابزار، با لوازم و عواقب تحقق آن ابزار است. یکی از دوستان سوالی را با همین رویکرد مطرح نموده اند که به این بهانه بصورتی اجمالی و در حد بضاعت اندک خویش به آن میپردازم.

سوال: نظرتون در مورد دوربین، عکاسی، و فیلم‌برداری چیه؟
به نظرتون مدرنیته، با ثبت خاطرات و لحظات خوش و شیرین زندگی، خدمت کرده یا خیانت؟

در ابتدا باید توجه کرد که این نحوه ورود به بحث مدرنیته محل اشکال است. جهت فهم خیانت مدرنیته باید از عمق به سطح حرکت کرد نه بالعکس. در غیر اینصورت به نظر میرسد که در مقام توجیه این مساله برآمده ایم و نه پاسخگویی. مسائل مختلفی در این بین مطرح است که هرکدام باید درست فهم شوند و بعد بین آن ها ارتباط برقرار گردد تا چگونگی توسعه و بسط خیانت مدرنیته به واسطۀ ابزار تکنولوژیک بر ما ظاهر گردد و از طرفی آنقدر زمانشناس باشیم که انگاره را از دست ندهیم و با توجه به نیازهای پیش آمده گزینش درستی از این ابزار در زمان حال داشته باشیم.

فرض می کنیم "ثبت تصویر لحظه های زندگی" فی نفسه امر مثبتی باشد. سوال اینجاست که این امر مثبت از چه راهی تحقق یافته؟ به قیمت ماشینی شدن زندگی انسان. وقتی که زندگی انسان وابسته به ابزار تکنولوژیک گردد در کنار آن، امور مختلفی نیز امکان پذیر می شوند که اگر آن امور را فی نفسه و جدای از لوازم تحقق آن ببینیم مثبت اند. مثلا برخی ابزار تشخیص بیماری ها و حالات مختلف اندام بدن در طب مدرن که اگر فقط اثر تشخیصی آن ها را ببینیم و لاغیر، مثبت اند. یک ابزار می تواند محل دقیق شکستگی استخوان را نشان دهد. " تشخیص محل دقیق شکستگی" فی نفسه امر مثبتی است اما حقیقت ماجرا چیزی فراتر از این کارآیی جزئی است. عدم فهم همین موضوع باعث شده است که ما در اظهار نظری ساده بگوییم: " به هر حال ابزار تکنولوژیک کارآیی های غیر قابل انکاری دارند و نباید طرد گردند". در مثال مذکور، این تشخیص طبی را می توان از راه های مختلفی به دست آورد. می توان روشی را ایجاد کرد که انسان را به ابزارگرایی افراطی و عدم درک صحیح و حکیمانه از طبیعت و اسرار آن مبتلا نکند و در عین حال، محل دقیق شکستگی استخوان را معلوم نماید. اینجا نیز "تشخیص محل دقیق شکستگی" اتفاق می افتد اما عقبۀ تحقق آن منجر به ایجاد نظام جدیدی در مناسبات حیات انسانی می گردد که ابتلائات زندگی ماشینی را به بشر تحمیل نمی کند. نکته اساسی همین است که اجزاء هر تمدنی، تشکیل دهندۀ کلّ واحدی هستند که از هم جدا شدنی نیستند. هرچند که در ذهن و به صورت انتزاعی بتوانیم تصور کنیم که اجزاء تمدن غرب امکان اتصال به پیکرۀ تمدن اسلامی را دارند اما در مقام عمل چنین امری نامطلوب و بی معنا خواهد بود. برای مثال، بدن انسان، نمادی از حقیقت عالیۀ اوست و هرکدام از اجزاء بدن او به سبب غایتی که برای او متصور است، در هماهنگی تام و تمام با آن حقیقت عالیه و غایت خلقت انسان ایجاد شده اند؛ به همین دلیل، انسان نباید دستی شبیه بوزینه داشته باشد هرچند که آن نیز «دست» است و می تواند در آویزان شدن از درختان کارآیی بهتری از دست انسان داشته باشد! و نباید پایی شبیه فیل داشته باشد هرچند که پایی پرقدرت است. دندان انسان، متناسب با نوع حیات او آفریده شده است و دندان گرگ نیز صورتی متناسب با خلقت او دارد. هرچند که هر دو «دندان» هستند و در برخی وجوه، کارآیی های مشابهی نیز دارند ( مثلا هردو می توانند تکه های گوشت را پاره نمایند و دندان گرگ از حیث دریدن گوشت کارآتر نیز هست!) اما دندان گرگ با توجه به خلقت او صورت و کیفیتی متفاوت از دندان انسان دارد تا در رفع نیازهای او کارآیی بهینه داشته باشد.
اجزاء تمدن اسلامی نیز بر اساس غایتی که برای او ترسیم شده و در ارتباط با حقیقت آن تمدن شکل می گیرند و اتصال اجزاء تمدنی دیگر بر پیکر تمدن اسلامی به مثابۀ متصل کردن دست بوزینه به پیکر انسان است. دست بوزینه می تواند اشیاء مختلف را بگیرد همانطور که دست انسان نیز می تواند، اما آیا انسان حاضر است به این قیمت، دست خود را با دست بوزینه عوض کند؟!! "توانایی گرفتن اشیاء"، فی نفسه مثبت است اما اگر لازمۀ تحقق آن، اخذ هیئت و صورت غیر انسانی باشد دیگر امر مطلوبی نیست. ثبت لحظات خوش زندگی به روش کنونی به قیمت گرفتار شدن انسان در چنبرۀ مدرنیسم و ابزارگرایی افراطی و توسعۀ مادی و رقابت های سودمحور جهان تجدد و تشدید مصرف گرایی و ... ممکن می گردد و این حقیقت اجازه نمی دهد که این کارآیی را بصورت مجزا و مستقل از لوازم تحقق آن ببینیم. پس در اینجا باید از یک اشتباه اساسی و رایج بپرهیزیم! در بررسی هر موضوعی نــباید آن موضوع را منفصل (جدا از) از لوازم و عواقب تحققش ببینیم! که اگر دیدیم، نتیجه این می شود که در نگاه به دوربین عکاسی چیزی جز "ثبت تصاویر لحظات زندگی" برای ما موضوعیت پیدا نکند و بپرسیم: " آیا اشکالی دارد که ما بتوانیم لحظات خوش زندگی خود را ثبت کنیم؟" و دیگر توجه نمی کنیم که تمام واقعیت دوربین عکاسی ثبت لحظه ها نیست! بلکه دوربین عکاسی پاسخ عینی تمدن مدرن به یک نیاز (ثبت تصاویر) است. دوربین عکاسی ابزاری است که به یک نیاز پاسخ می دهد. همانطور که دست انسان، اندامی است که نیازهایی از انسان به واسطۀ او رفع می گردد. بسیاری از حیوانات، همچون انسان نیاز به گرفتن اشیاء دارند اما این نیاز مشترک باعث نشده که اندام یکسانی جهت رفع این نیاز در آن ها پدید آید. بلکه هرکدام اندامی متناسب با خلقت خود یافته اند تا در پرداختن به نیازهای خویش، غایت خلقت خویش را جستجو نمایند. حقیقت تمدن اسلامی و غایتی که برای انسان متصور است، متفاوت از تمدن غرب است و این مستلزم تفاوت در ابزارهایی است که هرکدام از این دو تمدن جهت بسط اهداف خویش بکار می گیرند. هرچند که در برخی امور ظاهراً نیازهای مشترکی وجود دارد ( مانند امنیت نظامی، امنیت سلامتی، امنیت اقتصادی و ...) اما ابزار رفع این نیازها در این دو تمدن متفاوت از یکدیگر و متناسب با حقیقت آن تمدن و غایتی است که برای انسان ترسیم کرده است. لذا اشتراک ظاهری در نیاز، دلیل بر اشتراک در ابزار ارضای نیاز نیست.  اگر "ثبت تصویر لحظات زندگی" فرضاً نیازی مثبت دانسته شود، در این صورت آیا هر ابزاری که این نیاز را مرتفع کند معتبر است؟ و آیا اهمیت ندارد که این ابزار برآمده از کدام سلسله مراتب فکری و فرهنگی است و لوازم تحقق آن و عواقب ایجاد آن چیست؟
درواقع، برای فهم خیانت مدرنیته از طریق ابزاری چون دوربین عکاسی نباید فقط به کارآیی جزئی آن ابزار نگریست و دچار جزئی نگری شد. بلکه باید به عقبه و نتایج آن و ارتباطش با تمدنی که از جنس آن ابزار است نگریست و ملاحظه کرد که چه نوع تمدنی منشاء این ابزار است و چه نوع تمدن و فرهنگ و سبک زندگی به واسطۀ تولید این ابزار بسط و توسعه خواهد یافت. آنگاه معلوم میشود که "ثبت تصویر لحظات زندگی" هدفی است که تحقق آن هر وسیله ای را توجیه نمیکند. ... ( 1391/12/18)

بخش گفتمان

 

+ نوشته شده توسط حمید در ۱۳۹۱/۱۲/۱۸ و ساعت 20:39 |

بسم الله ...

گفتمان

از مسائلی كه معمولاً مورد سؤال علاقه‌مندان طب اسلامی قرار می‌گیرد، نظر مقام معظم رهبری در مورد طب سنتی و اسلامی است. هرچند كه حمایت‌های گفتمانی ایشان از تولید علم بومی و اسلامی و توصیه‌های ایشان در لزوم احیاء طب سنتی جایی برای انكار نظر مثبت ایشان باقی نمی‌گذارد اما جهت اطلاع دقیقتر عزیزان از ارادتی كه رهبر معظم انقلاب به این حوزه دارند و دغدغه‌ای كه نسبت به احیاء این جریان دارند تصمیم گرفتم كه به گوشه‌ای از نظرات ایشان كه انعكاسی در رسانه‌ها نیافته است اشاره نمایم. چندی پیش آقای اسكندری، یكی از مجریان متعهد سیما كه در برنامۀ "وقت بیداری" شبكه قرآن نیز شاهد اجرای ایشان بوده‌ایم به بنده گفتند كه یكی از دوستان رسانه‌ای ایشان در یكی از جلسات رهبری از تذكراتی كه مقام معظم رهبری به رئیس جمهور فرموده بودند رونوشتی تهیه كرده اند كه بنده مضمون آن را به اطلاع می‌رسانم. ایشان فرموده بودند:

"این انرژی هسته‌ای اصلش مال ما نیست، چیزی بود كه از آن‌ها گرفتیم و الان به دست آورده‌ایم. دغدغۀ قلبی امروز من طب اسلامی ایرانی است، به آن بپردازید" و همچنین در جایی به اساتید اين حوزه توصیه فرموده بودند كه:‌ " از درگيری با مخالفان طب سنتی اجتناب كنيد و به جای آن به كار خودتان بپردازید" ... دوستان عزیز و اساتید گرامی می‌دانند كه ما چندین بار در همین وبلاگ و همچنین به صورت حضوری در بین علاقه‌مندان این مسأله را عنوان كرده‌ایم كه احیاء طب اسلامی امروز از اصلی‌ترین اولویت‌های ما در پرداختن به جنبش نرم‌افزاری است و جای بسی خوشحالی است كه میبینیم مقام معظم رهبری نیز با بیان خویش این موضوع را تأیید می‌نمایند و از بین مسائل مختلفی كه امروز برای نظام مقدس جمهوری اسلامی دارای اهمیت می‌باشد احیاء طب اسلامی ایرانی را در صدر می‌‌نشانند و دغدغۀ قلبی امروز خود را طب اسلامی می‌دانند. ایشان بر روند این جریان نظارت دارند و آن را رصد می‌نمایند و حتی توصیه‌ای كه به اساتید این حوزه دارند افشا كنندۀ نظر مثبت ایشان بر استقلال طب ايرانی - اسلامی است. ایشان توصیه می‌فرمایند كه كاری به مخالفت مخالفان نداشته باشید و كار خود را بكنید و این به معنای آن است كه جریان طب اسلامی باید به صورتی مستقل به كار خود ادامه بدهد و مخالفت مخالفانی كه نوع نگاه آن ها به مسألۀ طب در تضاد با مبانی طب اسلامی است نباید عاملی جهت ورود به  جدل های بی فایده‌ای كه باعث اتلاف وقت می‌گردد باشد. ممكن است این شائبه پدید آید كه یعنی جریان طب اسلامی در روند مورد نظر خود نباید به تقابل با طب مدرن برود؟ در پاسخ به این سوال باید گفت كه به هیچ عنوان چنین برداشتی مورد نظر نیست. مقام معظم رهبری خود پرچمدار جریان جنبش نرم افزاری هستند كه بر علیه مبانی سكولار علوم دانشگاهی تمام قد ایستاده‌اند. جریان طب اسلامی نیز باید بداند كه درگیری حقیقی ما با طب مدرن در مبانی معرفت شناسی علم طب است اما این درگیری غیر از جدل‌های سطحی و روبنایی است كه با برخی مخالفان ناآگاه و متعصب انجام میگیرد. افرادی كه نه در مبانی، بلكه در روش‌ها و تكنیك‌ها به مقابله با طب سنتی می‌آیند و سعی دارند از دریچۀ علوم سكولار دانشگاهی و با معیار قرار دادن رفرنس‌های باطل دانشگاهی به مقابله با جریان اصیل طب اسلامی بپردازند ... (1391/7/3)

 

بخش گفتمان

+ نوشته شده توسط حمید در ۱۳۹۱/۰۸/۱۴ و ساعت 10:36 |

گفتمان

از موارد بسیار شایعی که در مواجهۀ افراد تجربه‌زده با «طب اسلامی» دیده می‌شود، رویکردی است که طب اسلامی را نه به مثابۀ یک «راه»، که مجموعه‌ای از «گزاره‌ها» می‌بیند. لذا قبل از اینکه به حقیقت راهی که این مجموعه مدعی آن است بپردازند به بررسی برخی گزاره‌ها و نتایج جزئی آن می‌پردازند. به همین دلیل، می‌بینیم که بسیاری از منتقدان عام طب اسلامی، قبل از این‌که از حقیقت راه طب اسلامی سؤالی کنند از درمان بیماری‌ها و میزان موفقیت آن سؤال می‌نمایند. در حالی که «موفقیت در درمان بیماری‌ها» خود بر اساس میزان‌هایی اعتبارسنجی می‌شوند که هر سیستم طبی بر آن بنا شده است. از این‌رو بدون روشن شدن صحت آن مبانی، نمی‌توان صحبت از صحت یا عدم صحت گزاره‌های حاصل از آن مبانی داشت. حرف اساسی جریان طب اسلامی این است که در ابتدا باید حقانیت راهی که قرار است بپیماییم بر ما روشن شده باشد. چون اگر راه باطل را انتخاب کرده باشیم، هرقدر که در این راه پیش رفته باشیم بیشتر از مسیر منحرف شده‌ایم و اگر راه حقی را انتخاب کرده باشیم، حتی اگر یک قدم بیشتر در آن پیش نرفته باشیم باز هم در مسیر حق هستیم و چیزی که مهم است همین است. امروز جریان طب اسلامی، مدعی بطلان راهی است که غرب در علم پزشکی می‌پیماید و لذا، مورد سؤال واقع شدن طب اسلامی از سوی طب مدرن، از اساس باطل است زیرا این طب، صلاحیت اعتبارسنجی ادعاهای طب اسلامی را ندارد. و همچنین مقایسۀ توانایی این دو سیستم طبی در درمان بیماری‌ها نیز کاری غلط است زیرا معیار این مقایسه، خود بر مبانی خاصی شکل گرفته که از همان ابتدا به بطلان یکی از این دو رأی خواهد داد و او را از این رقابت حذف خواهد کرد. این معنا ندارد که طب اسلامی را بر معیارهای غربی سنجش کنند تا میزان صحت ادعاهای او معلوم گردد. زیرا خود معیارهای غربی فاقد اعتبار علمی هستند و بدین گونه، صلاحیتی در تأیید یا رد ادعاهای طب اسلامی ندارند. بر این اساس، اگر نگاه ما به حقانیت راهی باشد که یک نظام طبی می‌پیماید، دستاوردهای ایجاد شده در یک نظام طبی باطل را، معیار محک طبی که در مسیر حق، راه می‌پیماید نخواهیم کرد. از منظر جریان طب اسلامی، در ابتدا این مهم نیست که چند قدم در راهی که انتخاب کرده‌ای برداشته باشی، بلکه مهم آن است که راه را درست انتخاب کرده باشی. اگر راه درست انتخاب شده باشد، چه یک قدم برداشته باشی و چه صد قدم، در مسیر حق قدم برداشته‌ای؛ و اگر در راه باطل قدم برداشته باشی، هر چه بیشتر رفته باشی از حقیقت دورتر شده‌ای. بر این اساس، سؤال اصلی امروز ما در مواجه بین دو طب اسلامی و طب مدرن این نیست که هرکدام از این‌ها چه میزان در جهت اهدافشان پیش رفته‌اند، بلکه سؤال اساسی این است که کدامشان در مسیر حق قدم برداشته‌اند. از این‌رو آن نظام طبی که در مسیر باطل قدم برداشته باشد، از منظر نظام حق، هیچ دستاورد نافعی نداشته است حتی اگر هزاران قدم پیش رفته باشد ... (1391/5/9)

+ نوشته شده توسط حمید در ۱۳۹۱/۰۶/۰۳ و ساعت 16:6 |

گفتمان

یکی از مسائلی که خیلی با آن برخورد دارم، افرادی هستند که در پس «الفاظ» باقی مانده اند و به همین خاطر، در برخورد با طرفداران طب سنتی و اسلامی، که دغدغۀ «مفاهیم» دارند، به مواجهه ای لفظی میپردازند. مثلا آن ها را دعوت به «علم» و «عقلانیت» می کنند و از ایشان میخواهند که به جای اخباری گری و توجه صرف به روایات به «تحقیق» بپردازند و خود را در چند حدیث وارده محدود نکنند و از «تعصب» دوری نمایند ... اما آیا جریان طب سنتی و اسلامی،‌ مشکلی با علم و عقلانیت و تحقیق دارد؟! ... هم آری و هم نه! در واقع، جریان طب اسلامی با الفاظ علم و عقلانیت و تحقیق هیچ مشکلی ندارد بلکه مشکل از آنجایی آغاز میشود که مفاهیم این واژه ها تحریف می شوند و این الفاظ، در خدمت مفاهیم «تحریف شده» قرار میگیرند. این دوستان مدام توصیه می کنند که دینداری منافاتی با علم آموزی و تحقیق ندارد، اما هیچ وقت فراتر از این الفاظ پیش نمی روند و نمی فرمایند که علم و روش تحقیق باید بر چه مفاهیمی بنا شوند. فقط میگویند: «علم»! و این به معنای آن است که جهتی برای این علم نمیبینند. جریان طب اسلامی میگوید مبانی و مبادی آنچه امروز به آن «علم» میگویید در ضدیت با جهانبینی دینی قرار دارد و اصولا «علم» نیست! اما چون این دوستان به جای توجه به مفاهیم، فقط به لفظ علم توجه دارند، آن چیزی که دستگیرشان می شود این است که این جریان دارد «علم» را زیر سوال می برد. فکر میکنند که ما با «تحقیق» مخالفیم، چون ما «روش تحقیق» مبتنی بر مادی نگری را روش تحقیق درست نمی دانیم و چون «تحقیق» در معنای رایج خود در علم طب از همین مفهوم پیروی می کند، دوستان گمان می کنند که ما با «تحقیق» مخالفیم. جالب اینجاست که این دوستان، ما را توصیه می کنند که تعصب نداشته باشید؛ در حالی که این رویکرد، خود بهترین دلیل بر آزاداندیشی اهالی طب اسلامی است. در زمانه ای که «عقلانیت مدرن» خود را بر شئون مختلف اندیشۀ بشری حاکم کرده است، این جریان طب اسلامی است که به دور از تعصب های دست و پاگیر زمانه، به دنبال حقیقت و معنای واقعی الفاظ میگردد تا مانند دیگران در قفس مادی نگری عقلانیت غربی اسیر نشود. آیا وقت آن نرسیده که این دوستان، تعصب را به کناری گذاشته و با رجوع به عقلانیت اسلامی، خود را از محدودیت به ماده و ظواهر دنیا آزاد نمایند و در پرتو عقل قدسی به علم و تحقیقی هماهنگ با آموزه های دینی دست یابند؟ ... (1391/4/11)

+ نوشته شده توسط حمید در ۱۳۹۰/۰۱/۲۶ و ساعت 23:44 |

بسم الله ...

گفتمان

یکی از مشکلاتی که جامعۀ دینی و بچه های حزب اللهی ما همچنان به آن مبتلا هستند، عدم رسیدن به شناخت صحیح از حقیقت و ذات مدرنیته است و این باعث شده در رویکرد خود به غرب و دستاوردهای آن در یک ظاهر سطحی متوقف شوند و در برابر افرادی که به نقد لایه های عمیقتر این موضوع میپردازند موضع گیری هایی در حد همان سطوح ظاهری داشته باشند. یکی از دوستان قدیمی در جایی گفته اند:

این غرب به ذات خود ندارد عیبی / هر عیب که هست از مسلمانی ماست!

بدی‌های غرب از نظر مؤمنین معمولی: نماز نمی‌خوانند، حجاب ندارند، گوشت‌های‌شان ذبح شرعی نیست، زن و مرد قاطی‌اند. مشروب می‌خورند. کلاً مسلمان نیستند.

بدی‌های غرب از نظر مؤمنین انقلابی: نماز نمی‌خوانند، حجاب ندارند، گوشت‌های‌شان ذبح شرعی نیست، زن و مرد قاطی‌اند، مشروب می‌خورند. کلاً مسلمان نیستند. به مسلمین حمله می‌کنند، در کار کشورها فضولی می‌کنند، آدم می‌کشند. اخبار دروغ می‌گویند . در کشورها جاسوسی می‌کنند.

بدی‌های غرب از نظر مؤمنین انقلابی- فرهنگی: قسمت های بالا + سی‌دی مبتذل پخش می‌کنند، فیلم صحنه‌دار و مستهجن تولید می‌کنند، موسیقی قردار تولید می‌کنند.

خوبی‌های غرب از منظر همه گروه‌های بالا: نجات از سوار شدن بر الاغ و استر. رفتن مدام به حج و مشهد و کربلا با ماشین وهواپیما، نجات از گرما با کولر + نجات از سرما با بخاری. نجات از شستن ظرف و لباس بر لب جو. نجات از حمام عمومی + نجات از راه رفتن در کوچه های خاکی و گرد و خاکی شدن. نجات از ...  !

+ نوشته شده توسط حمید در ۱۳۸۹/۰۶/۰۱ و ساعت 12:53 |