دانلود کلیپ صوتی: سخنان آیت الله جوادی آملی در باره رابطه علم و دین
دانلود کلیپ صوتی:


سخنان آیت الله جوادی آملی در باره

رابطه علم و دین


جلسه بیستم از تفسیر سورۀ انبیاء


دانلود صوت

(12 دقیقه ، 2 مگابایت)

پیکوفایل | مدیافایر | پرشین گیگ




برخی از مفسّران یا غالب این ها می‌گفتند قرآن كاری به مسائل علمی ندارد فقط دربارهٴ مسائل اعتقادی و توحید و اصول دین اظهار نظر می‌كند و اگر دربارهٴ آفرینش آسمان و زمین سخن می‌گوید، صِبغهٴ توحیدی و كلامی دارد نه صبغهٴ علمی. علم را با فشار از حوزهٴ قرآن بیرون بردند كه گفتند دین كاری با علم ندارد، فقط مسائل اعتقادی و كلامی را به همراه دارد. مسئولان كارهای علمی هم گفتند دین در حوزهٴ علم نیست [و] علم كاری با دین ندارد. این اِجماع مركّبی شد برای مهجور كردن قرآن از صحنه و در نتیجه برای مهجور كردن دین از جامعه؛ هم خودی می‌گفت دین با علم كار ندارد هم دیگری می‌گفت علم با دین كار ندارد، این شده اِجماع مركّب بر نفی ثالث. قهراً قرآن از صحنه بیرون رفت و دین از جامعه كنار رفت، دین شد جزء مسائل شخصی یعنی هر كسی می‌تواند از نظم عالَم پی به وحدت ناظم ببرد و خدا را بپرستد اما حالا دین كاری داشته باشد به مطالب علمی و بخواهد معلّم بشر باشد، این‌چنین نیست. غافل از اینكه دین می‌خواهد معلّم بشر باشد [یعنی] هم بشر را به علمِ فلسفه و كلام آشنا كند كه مسائل اعتقادی است هم به مسائل علمی آشنا كند كه نیازهای آنها را برطرف می‌كند، برای اینكه قرآن كریم از نظم به تنهایی سخن نمی‌گوید [بلکه] می‌فرماید ما اینها را برای شما مسخَّر كردیم، یعنی بهره بگیرید، نه تنها زمین را و موجودات زمینی و زیرزمینی را برای شما مسخَّر بلكه موجودات سپهری و موجودات فوق سپهر را برای شما مسخَّر كردیم. مسخِّر خداست، كسی نمی‌تواند كُرات را تحت تسخیر خود در بیاورد اما برای ما مسخَّر كرد، فرمود: ﴿سَخَّرَ لَكُم مَّا فِی السَّماوات﴾ ؛ بهره بگیرید ... به ما گفتند بروید در آسمان روزی¬تان را بگیرید، بروید در آسمان, آسمان را بشكافید و تحت تسخیرتان قرار بدهید: ﴿سَخَّرَ لَكُم مَا فِی السَّماوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ﴾.

نمی‌شود گفت آن روز عربِ جاهلی كه از این مطالب خبر نداشت، درست است در حجاز از این مسائل خبری نبود ولی انبیای ابراهیمی آمدند خاورمیانه را بیدار كردند. آن روز به عرضتان رسید كه ارسطو و افلاطون و سقراط و بقراط و جالینوس اینها تربیت‌شدهٴ انبیای ابراهیمی‌اند؛ در خاورمیانه سخن از توحید نبود یا شرك بود یا الحاد، اینها آمدند این معارف را در خاورمیانه مطرح كردند [و] با برهان, با حكمت, با موعظه و با جدال احسن علیه شرك و وثنيّت و صنميّت قیام كردند [که] تا حدودی در برخی از صاحب‌نظران اثر كرد. با حكومت درگیر شدند با جامعه درگیر شدند، دیدند هیچ چاره‌ای ندارند، وجود مبارك حضرت ابراهیم دست به تبر برد ﴿فَجَعَلَهُمْ جُذَاذاً إِلَّا كَبِیراً لَّهُمْ﴾ ؛ وارد بتكده شد همه را هیزم درست كرد، به صورت ریزریز در آورد، حكومت او را گرفت گفت: ﴿حِرِّقُوهُ وَانصُرُوا آلِهَتَكُمْ﴾ و آتش‌سوزی و آتش برافروخته پیدا شد، وجود مبارك ابراهیم را در آن آتش انداختند، ﴿يَا نَارُ كُونِی بَرْداً وَسَلاَماً عَلَی إِبْرَاهِیمَ﴾ شد، خاورمیانه تكان خورد. درست است چهار هزار سال قبل یا كمتر و بیشتر اگر خبری در گوشه‌ای رخ می‌داد تا به سایر اقطار برسد طول می‌كشید؛ اما این خبر خودش را می‌رساند با بادِ صبا؛ مگر می‌شود جریان آتش‌سوزی خلیل خدا نظیر خبرهای عادی باشد و به شرق و غرب نرسد؟! بعدها فهمیدند كه این چه كسی است و چه چیزی آورده است. وحی و نبوّت از آن به بعد در خاورمیانه رونق پیدا كرد، توحید الهی و ربوبی از آن به بعد جا پیدا كرد؛ وگرنه ارسطو پیدا نمی‌شد افلاطون پیدا نمی‌شد سقراط و بقراط پیدا نمی‌شدند، اینها همه شاگردان انبیای‌اند. معنای شاگردی آنها این نیست كه كتاب به دست بگیرند هر روز بروند خدمت حضرت ابراهیم، وقتی حضرت آمد این فضا را معطّر كرد، اینها هم شدند موحّد. در حجاز از این مسائل خبری نبود، در آن طرف كه از این معارف فراوان خبری بود. همین كه اسلام آمد فرمود: «اطلبوا العلم ولو بالصّین»,«طلب العلم فریضة»، درهای علم را باز كنید دروازه‌ها را باز كنید, بروید بیایید، علوم از شرق و غرب در همین حجاز راه پیدا كرد و علوم حجاز هم به شرق و غرب راه پیدا كرد. بنابراین قرآن كریم ما را به علم دعوت می‌كند و به بهره‌برداری از آسمان و زمین.

ما نباید توقّع داشته باشیم كه مثل صحیحه طولانی حمّاد كه نماز را برای ما از اولِ اذان و اقامه تا «والسلام علیكم» شرح می‌دهد، این طوری فیزیك و شیمی و عملِ باز و بسته قلب را به ما یاد بدهد، آن طور توقّع داریم كه با «لا تنقض»، استصحاب را برای ما فهماند. حدّاقلِ این استصحابِ «لا تنقض» چندین جلد كتاب است با حذف مكرّرات، اینها همه را از یك خط در آوردند؛ حدّاقل بهره‌ای كه از «رُفع... ما لا یعلمون» حاصل شد چندین جلد كتاب است که دربارهٴ برائت نوشته شده است [که] همه را از این یك خط در آوردند. همهٴ این رساله‌هایی كه دربارهٴ قواعد فقهی نوشته شده، همه این قواعد هر كدامشان یك خط است. آنچه را كه بشر كشف می‌كند با قرارهای عقلایی با غرایض عقلایی در علوم اعتباری, با نیمه‌تجربی در ریاضی یا تجریدی در كلام و فلسفه، اینها هم روشهای الهی است منتها مشكل ما این است كه آنچه خدا به ما داد ما به حساب خودمان می‌آوریم اسلامی حرف می‌زنیم ولی متأسفانه قارونی فكر می‌كنیم می‌گوییم اینها از آنِ ماست از آنِ بشر است ﴿إِنَّمَا أُوتِیتُهُ عَلَی عِلْمٍ عِندِی﴾ قرآن می‌گوید سهم شما همان است كه در سورهٴ «نحل» بیان شده كه ﴿وَاللَّهُ أَخْرَجَكُم مِّن بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لاَ تَعْلَمُونَ شَيْئاً﴾ بعدها ﴿عَلَّمَ الْإِنسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ﴾ سهم شما همان است كه ﴿أَلَمْ يَكُ نُطْفَةً مِن مَنيٍّ يُمْنَی﴾ خودت را می‌خواهی بشناسی شناسنامه‌ات این است آنچه داری برای ماست ما به تو دادیم. تمام این روشها چراغهای علمی است كه خدا عطا كرده بر اساس ﴿مَا بِكُم مِّن نِّعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ﴾.

همان طوری كه بزرگان ما با یك خط «لا تنقض» چندین جلد كتاب در آوردند اگر سپهرشناسان ما, كیهان‌شناسان ما, آسمان‌شناسان ما, زمین‌شناسان ما از این همه آیات مطالب در بیاورند هنر نیست. شما می‌بینید چندین, چندین یعنی چندین برابر استصحاب دربارهٴ خلقت آسمان و زمین آیه داریم ما بی‌ستون بودن آنها, هفت‌تا بودن آنها, شش روز بودن آنها, بسته بودن آنها, دود بودن آنها همه را گفته كجا این طور دستور دربارهٴ قواعد اصولی و فقهی ما داریم. دربارهٴ قواعد اصولی فقط یك جمله فرمود: «لا تنقض الیقین ابداً بالشك» یا «رُفع... ما لا یعلمون» خب اینها كه وجب به وجب, قدم به قدم آدرس داده شناسنامه كرده كوی و برزنش را گفته. دیگر روشن‌تر از این چه باشد. یعنی مثل الفبا بیاید مسئله كیهان‌شناسی را درسِ روزانه قرار بدهد؟ آن وقت که دیگر علم نشد. این برای اینكه خود بشر تلاش و كوشش كند و چیز یاد بگیرد. شما خطبهٴ اول نهج‌البلاغه را بخوانید ببینید آسمانها چند طبقه‌اند, هوا چطور شد, اینها چطور شكافته شدند, آب از كجا پیدا شد, خود آسمانها با زمین كه بسته بودند وقتی آسمانها را جدا كرد آسمانها هم بسته بودند اینها را «فَتَق الأجواء» اینها همه را یكی پس از دیگری بخشی در خطبه اول نهج‌البلاغه است بخشی در خُطَب دیگر, دهها برابر آنچه دربارهٴ استصحاب آمده دربارهٴ خلقت آسمان و زمین آمده آن وقت اگر كسی دربارهٴ آسمان و زمین بحث علمی بكند می‌شود غیر اسلامی آن وقت استصحاب می‌شود اسلامی!

خود استصحاب را ائمه فرمودند یك جمله بعد خود آنها فرمودند شما باید تلاش و كوشش بكنید «علینا القاء الاصول و علیكم التّفریع» این دوتا روایت را مرحوم صاحب وسائل در كتاب القضاء بخش قضاء وسائل نقل كرد فرمود ما آمدیم كه مجتهد تربیت كنیم نه مقلِّد «علینا القاء الاصول و علیكم التّفریع» اینكه به عبدالأعليٰ فرمود: <يُعرَف هذا و أشباهه مِن كتاب الله> یا می‌فرماید: <لمكان الباء> می‌خواهد مجتهد تربیت كند دیگر فرمود این را چرا از ما سؤال می‌كنیم این كلمهٴ باءیی كه دارد ﴿وَامْسَحُوا بِرُؤُوسِكُمْ﴾ از آن بعض فهمیده می‌شود. آنها نیامدند معلّم الفبا باشند، آمدند معلم جوامع‌الكَلِم باشند كه شما را مجتهد كنند.

بنابراین آنچه لازم است این است كه حوزه و دانشگاه آن اِجماع مركّب منحوس را به یك اجماع مركّب میمون تبدیل بكنند؛ هم حوزه بگوید دین با علوم كار دارد هم دانشگاه بگوید علم با دین كار دارد تا هماهنگ بشوند وگرنه همین شكاف هست كه هست! 27 آذر و امثال اینها یك تفاهم ظاهری است. تا علم به دین گِره نخورد و دین، علم را در دامن خود نپروراند، حوزه و دانشگاه آن اجماع مركّب منحوس را خواهند داشت، نباید مفسّر بگوید قرآن كاری با علم ندارد [و] نباید دانشگاه بگوید علم كاری با دین ندارد، بلكه هم این باید بگوید دین با علم كار دارد هم آن باید بگوید علم با دین كار دارد منتها روشها فرق می‌كند.
«و الحمد لله ربّ العالمین»


منبع: جلسه بیستم تفسیر سوره انبیاء


+ نوشته شده توسط حمید در ۱۳۹۲/۰۶/۰۹ و ساعت 10:9 |